میدونم قراره تا چند سال آینده نزدیک 16 شهریور اینکارو بکنم . چیکار؟؟؟ اینکه بشینم با خودم فکر کنم حساب کنم که روزای قبل عروسی الان تو سال 97 چیکار میکرذم.
13 شهریور سال 97 الان رفتم آرایشگاه که موهامو رنگ کنم که حقیقتا گند زد به موهام :))) بعد موهامو سشوار کرد و گفتم برام بند بندازن یک شاگرد داشت که اون برام بند انداخت روز قبلش یک عروس داشتند همش داشتند راجب اون عروس صحبت میکردند که چقدر خوب شده آرایشگاه شلوغی بود شاگرداش داشتند رو عروسکای مصنوعی شنیون درست میکردند مدت زیادی اونجا بودم بعد سوار مسیر 4 شدم در حالیکه به موهام خیلی ام حس خوبی داشتم تو راه به ایمان زنگ زدم گفتم باید برم فرارا برای شماوره پوستم در حالیکه وقت اپیلاسیونم دارم اون گفت هفت تیر پیاده شو با هم میریم فراآرا ، هفت تیر که پیاده شدم دیدم ایمان با آبمیوه و کیک واستاده دست همو گرفتیم پیاده رفتیم تا فرآرا ، رفتم تو فراآرا کارت ایمانو گرفتم تسویه کردم و برام ماسک گذاشت همونجا یک دختره لاغره سیاه بود وقتی رفتم تو نوشینم دادم که با هم سلام احوالپرسی کردیم ماسک گذاشتو تسویه کردم و یک تاکسی گرفتیم من رفتم اپیلاسیون ایمان رفت خونه بابام اینا ، ایمان تازه کارش عوض شده بود اومده بود بالا اینو روزی زنگ زدن خبر دادن که رفته بودیم برای لباس عروسم پاساژ خوشبختی که اونجا برام ژپون بدوزن اونروزم گفت هنوز ندوخته طول میکشه ما رفتیم تو خراسانی لوستر دیدیم برای خونمون و قیمت کردیم بعد آبمیوه خوردیم لباس گرفتیم یک اسنپ که تیبا سفید بود .
خلاااااااااااااااااااااااااصه :)))
روز شلوغ پر دردی بود :))) الان لحظه به لحظش جلو چش و لحظه به لحظش برام عزیز تر از عزیزه .
میخوام چند سال دیگهه اگر عمری بود این پستو خوندی لحظه هاش بیان جلو چشمت و مثل همون لحظه ها تو دلت نقل و نبات بپاشن و سفید تر از سفید شه حال دلت .

عروسی عزیزم تک تک لحظه های قبلش و بدو بدو هاش و کارت عروسی که نوشتیم و همه این لحظه های سفید دوستون دارم زیاد ، یادتون عزیزه .

لحظه ,برام ,ایمان ,پیاده ,عروسی ,داشتند ,تسویه کردم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تخفیف ویژه قرابیه|سفارش آنلاین کیک و شیرینی نگاه به زیبایی مبين دنیای Gta کتابخانه شهید هاشمی نژاد شهرستان بهشهر تخفیف توپ بلاگ - آهنگ جدید سایت رسمی سید علیرضا سیدزاده